به گزارش شهرآرانیوز، جایی در دل شب، دریاچهای ساکن با مهی نازک روی سطح آب، مأمن قوهایی است که با طلسمی جادویی در بند افتادهاند. انعکاس نور آبی در آب، فضایی اثیری را رقم میزند؛ نوری که گاه بازیگرانی را در لباسهای باله درخشان در میانه صحنه نمایان میسازد و گاه خاموش میشود تا غم و راز پنهان در دل افسانه مجال نمایانشدن یابد. شاهزادهای جوان، در میانه جشن تولدش، دل به دختری میبندد که پیشتر قویی طلسمشده بوده است؛ رقصی پر از حرکات باله که ترجمه تصویری از شور عشق و اندوه ابدی است.
«دریاچه قو»، اثری اقتباسی و چندلایه، با الهام از باله مشهور چایکوفسکی و داستانهایی از داستایوفسکی، اینبار نه با نوای ساز و حرکات کلاسیک، بلکه در قالبی روایی و تئاتری روی صحنه آمده تا قصهای از تقابل خیر و شر، زیبایی و زشتی، وفاداری و فریب را بازگو کند؛ آن هم در شهری که تشنه تجربههای نو در عرصه هنرهای نمایشی است.
کارگردان و بازیگر نمایش دریاچه قو، درباره روند شکلگیری این اثر توضیح میدهد: تصمیم جدی برای اجرای نمایش نداشتم. این کار از طرف تهیهکننده کار که تهیهکننده اجرای قبلی به کارگردانی استاد رضا صابری بود، پیشنهاد شد و وقتی خطوربطهایی را بین خودم، ذهنم و نمایشنامه پیدا کردم، پذیرفتم.
مهسا غفوریان ادامه میدهد: این کار، چالشهای زیادی برای من داشت؛ یعنی برای انجام سادهترین کارها احساس میکردم باید از هفتخان رستم عبور کنم. ابتداییترین چیزهایی که معمولاً بهنظر نمیرسد نیاز به تلاش زیاد داشته باشند، اینجا باید برایشان دستوپا میزدیم.
این هنرمند با اشاره به زندهبودن اجرا و گستردگی گروه اضافه میکند: ما یک گروه پرجمعیت بودیم؛ چه آنهایی که روی صحنه بودند و چه اعضای پشت صحنه. واقعاً نیاز به فضای بزرگ برای تمرین داشتیم. یکی از چالشهای جدی ما همین نبودن فضای مناسب بود. چیزی که فکر میکردیم باید ساده و دردسترس باشد، اما برای فراهمکردنش خیلی اذیت شدیم.
غفوریان در ادامه با اشاره به دشواریهای فنی میگوید: اینکه نتوانیم در فضایی با مقیاس واقعی تمرین کنیم، روی کیفیت اجرا تأثیر میگذارد. من صادقانه بگویم در اجراهای اولیه آن ۱۰۰ درصد رضایتی را که باید خودم از اثرم داشته باشم، نداشتم. اما اتفاقی که روی صحنه افتاد، اتفاق قابلقبولی بود و بازخورد تماشاگران بسیار مثبت، پرشور و هیجانانگیز بود.
کارگردان «دریاچه قو» درباره روند تولید اثر بیان میکند: من با گروههای زیادی کار کردهام؛ چه آنهایی که اولین تجربه بازیگریشان بود و چه بازیگران حرفهای. با نمایشهایی کار کردهام که تعداد بازیگران زیادی داشتهاند. اما اینجا ما علاوه بر بازیگران، تیم گریم، لباس، صحنه و تولید بسیار پرتعدادی داشتیم. همه چیز سنگین بود. فقط شخصیتهای روی صحنه نبودند؛ هماهنگی بین تمام این بخشها چالش جدی داشت.
او با اشاره به نقش تهیهکننده در این پروژه تأکید میکند: در کارهای قبلی، خودم تهیهکننده بودم؛ اما در این پروژه، تهیهکننده مسعود حکمآبادی بود. تهیهکنندهای بسیار حرفهای و باتجربه که واقعاً پشتم به حضورش گرم بود. از طرفی، دستیارانم هم با برنامهریزی دقیق، کمک بسیار زیادی در مدیریت کارها کردند. با تمام سختیها، این تجربه برایم شیرین بود و میارزید.
آرمان صفری، یکی از بازیگران نمایش «دریاچه قو»، با اشاره به چالشهای نقش خود در این نمایش میگوید: این نقش از شخصیتهایی که تا حالا بازی کردهام خیلی دور است. خود من بهشخصه هیچوقت نقش یک شاهزاده را بازی نکرده بودم. بیشتر نقشهایی که داشتم، در سبک رئال بودند و مردم آنها را در زندگی روزمره میدیدند. اینجا، اما داریم درباره کسی صحبت میکنیم که عضوی از خانواده سلطنتی است و همین خودش یعنی باید ویژگیهایی داشته باشد که اصلاً در زندگی عادی تجربهشان نمیکنیم. این ویژگیها خودش یک چالش است.
او ادامه میدهد: از طرفی، جغرافیای نمایش متعلق به جای دیگری است و از نظر زمانی هم با آن فاصله داریم. اینها همه باعث میشود بازی در چنیننمایشی برایم سختتر و البته جذابتر باشد. در این نمایش هم لحظات عاشقانه داریم، هم لحظات غمانگیز و دراماتیک. همین بالاوپایینهای احساسی، بازی را برایم پیچیدهتر و جالبتر کرده است.
این بازیگر بیان میکند: در مورد کارگردانی هم باید بگویم خیلی ممنونم از مهسا غفوریان که به من اعتماد کرد. واقعاً کارگردان درجهیکی است؛ دقیق، بافهم و کسی که کاملاً میداند چه میخواهد. رویکردش در تمرینها بسیار مشخص و حسابشده بود. وقتی شما نمایش را میبینید، متوجه میشوید که هیچکدام از میزانسنها تصادفی نیستند. حتی برای چرخاندن سر به یک سمت هم برنامهریزی داشت. اگر راهنماییهای او نبود، قطعاً نمیتوانستم این نقش را به این شکل اجرا کنم.
نینا گودرزی، بازیگر نقش جادوگر در نمایش «دریاچه قو»، درباره روند انتخابش برای ایفای این نقش میگوید: در ابتدا قرار بود نقش کوچکتری از خودم را بازی کنم، اما بعد از صحبت با کارگردان، تصمیم گرفتیم این موضوع را برعکس کنیم.
او با اشاره به تفاوت سنی خود با نقشی که ایفا میکند، ادامه میدهد: من ۲۶ سال دارم و جادوگر ۳۰۰ساله است! بازی در نقش یک شخصیت منفی برای من بسیار بسیار جذاب و در عین حال سخت بود. نخستین مواجههام با این شخصیت، گفتوگو با خود روثبارت بود؛ از خودم میپرسیدم که چرا شخصیتهای منفی، جادوگرها یا آدمهای بد در قصهها، همیشه از ابتدا بد نیستند بلکه بهواسطه برخوردهای نادرست، به شخصیتهای تاریک تبدیل میشوند.
گودرزی با اشاره به دیدگاهی از ایرج طهماسب، اضافه میکند: مصاحبهای از آقای طهماسب دیده بودم که گفته بودند اگر جادوگرها و شخصیتهای منفی در قصهها نباشند، آن قصه شکل نمیگیرد. این جمله برایم بسیار الهامبخش بود و باعث شد با علاقه و درک بیشتری نقش جادوگر را که کاراکتر سیاه این نمایش است، بپذیرم.
این بازیگر مهمترین چالش خود را دیالوگهای نقش میداند و میافزاید: چالشیترین بخش کار برای من، دیالوگهای این شخصیت بود. زنی است که بسیار میفهمد و عمیق صحبت میکند. میتوان گفت زنی بالغ و آگاه است که صرفاً کینهای در دل دارد. از بازی در این نقش خوشحالم و او را دوست دارم.
او همچنین درباره ویژگیهای ظاهری نقش و چالشهای فیزیکی آن توضیح میدهد: کارگردان، با توجه به تفاوت سنی من با نقش و نیز ظرافت فرم صورتم و دستانم که از کلیشههای معمول جادوگرها فاصله دارد، خواستار طراحی ویژهای برای این نقش شد. بنابراین، صدایم، بدنم و زبان بدنم نیاز به کار داشت. باید مشخص میکردیم این جادوگر چگونه بدنی دارد.
نینا گودرزی درباره روند ساخت فیزیکی این نقش چنین توضیح میدهد: فکر میکنم بیش از ۳۰ فرم بدنی را امتحان کردیم. بدنم را بهاصطلاح اتود زدیم تا ببینیم جادوگر چگونه باید روی صحنه ظاهر شود. هدف ما این بود که شبیه هیچ جادوگر کلیشهای نباشد. این شخصیت، باوجود کوچکی و ظرافت ظاهری، باید عجوزی دیده شود.
او تجربه شکلگیری این نقش را چالشبرانگیز توصیف میکند و میگوید: میتوانم بگویم که یک هفته با استرس زیاد زندگی کردم. شاید باور نکنید، اما سه روز پیش از اجرا، از شدت اضطراب سرم وصل کردم. بعضی از نقشها با بازیگر مهربان نیستند، روثبارت یکی از آنها بود. مغرور بود و نمیگذاشت راحت با او ارتباط برقرار کنم.
این بازیگر در پایان میگوید: خیلی تلاش کردم با این کاراکتر رفیق شوم، در را بهروی من باز کند تا بتوانم دستش را بگیرم و بگویم: بیا روثبارت، با من دوست شو. داریم کمکم با هم دوست میشویم. امیدوارم تماشاگرانی که به دیدن نمایش «دریاچه قو» میآیند، رسبارتِ نمایش و خانه من را دوست داشته باشند.
مونا بارانی، بازیگر نقش ملکه مارینا در نمایش دریاچه قو، با اشاره به تجربه متفاوت و دشوار در ایفای این نقش میگوید: با توجه به اینکه من ۴۰ سال دارم و باید نقش زنی حدوداً هفتادساله را بازی میکردم، با چالشهای متعددی روبهرو شدم؛ از جمله ضرورت کار روی صدا، اکتهای چهره و حرکات بدن.
بارانی ادامه میدهد: در مقاطع مختلف تمرین، بارها با خانم غفوریان گفتوگو کردم و تردیدهایی نسبتبه تواناییام در اجرای این نقش داشتم، اما او با اطمینان از من حمایت کرد و به توانایی من باور داشت. همین اعتماد، انگیزهای شد تا بتوانم از عهده نقش برآیم.
او با اشاره به اهمیت نمایشنامه دریاچه قو اضافه میکند: این اثر یکی از شناختهشدهترین آثار نمایشی است که من نسخه اصلی آن را در مسکو دیدهام. اکنون بسیار خرسندم که این نمایش با داشتههای بومی و ظرفیتهای هنری مشهد به اجرا درآمده است.
این بازیگر همچنین درباره روند تمرینات و تعامل با عوامل نمایش بیان میکند: روابط ما صرفاً در چارچوب کارگردان و بازیگر نبود. اتودهای مختلفی در تمرینها اجرا شد و تصمیمگیریها در فضای تعاملی و مشورت شکل میگرفت. بهویژه همراهی آقای مسعود عقلی، بازیگر نقش پادشاه، که پیشتر نیز تجربه همکاری با او را داشتم، نقش مهمی در شکلگیری بهتر این نقش داشت. خانم غفوریان نیز با دقت نظر همیشگی خود، تمامی حرکات و پیشنهادها را بررسی و هدایت میکردند.
علاقهمندان میتوانند برای خریدن بلیت این نمایش به سایت گیشات مراجعه کنند.